در سالهای بعد نیز همواره شاهد ساخته شدن چنین فیلمهایی بودهایم، هرچند که به لحاظ آماری درصد بسیار پایینی از تولیدات را به خود اختصاص دادهاند. اما با وجود این قدمت طولانی و تداوم ساخت چنین آثاری انگشتشمارند آثار ماندگار و ارزشمندی که بهگونه تاریخی تعلق داشتهاند.
اغلب گونههای سینمایی در تاریخ سینمای ایران به لحاظ کمی یا کیفی لااقل برای زمان کوتاهی هم که شده دوران اوجی داشتهاند اما گونه تاریخی بدون هیچ فراز و فرودی در طول همه این سالها حضور بسیار کمرنگی داشته است. حتی در طول سالهای پس از انقلاب که سینمای ایران از پارهای جهات دوران شکوفایی خود را گذرانده و بهرغم برخی توجهات که به سرمایهگذاری و ساخت آثار تاریخی (لااقل از نوع تاریخی- مذهبی) صورت گرفته است، کماکان شاهد بالندگی و اوج گرفتن گونه تاریخی در سینمای ایران نبودهایم.
به نظر در این میان حلقه مفقودهای وجود دارد که مانع از به بار نشستن تلاشهایی است که در این زمینه صورت میگیرد. روی پرده رفتن فیلم پرچمهای قلعهکاوه که در اینگونه قرار میگیرد و همچنین نمایش مجموعه تلویزیونی حضرت یوسف بهانهای شد برای پرداختن به سینمای تاریخی در ایران، به ویژه آن که هر دو این ساختهها با وجود سرمایهگذاریهای کلانی که صورت گرفته آثار قابل دفاعی از کار درنیامدهاند.
گرایش به ساخت فیلم تاریخی در سینمای ایران اندک بوده است. علت این عدم تمایل نیز به روشنی قابل ردیابی است. از منظر تهیهکننده ساخت فیلم تاریخی هزینههای بالایی را میطلبد که با توجه به ظرفیتهای اقتصادی سینمای ایران، توجیه اقتصادی نمیتواند داشته باشد. تماشاگران ایرانی نیز نشان دادهاند جز نمونههای خاص علاقه چندانی به تماشای چنین آثاری ندارند. بنابراین در میان فیلمهای ایرانی به ندرت میتوان به فیلمهای تاریخی پرفروش اشاره کرد و اگر استثناهایی نیز در این میان وجود داشته نه به دلیل ویژگیهای خاص اینگونه، بلکه بنابه دلایل فرامتنی بوده که هر بار عاملی برای استقبال تماشاگران از چنین فیلمهایی شده است.
از منظر فیلمسازان نیز ساخت اثری تاریخی دشواریهای بسیار دارد؛ از دکور لباس و در موارد خاص کارکردن با سیاهی لشکرهای بسیار و... گرفته تا تحقیقات تاریخی مورد نیاز برای ساخت چنین آثاری همه دست به دست هم میدهند تا شرایطی را به وجود آورند که جز عده معدودی که دلبستگیهای شخصی و خاص به مضامین تاریخی دارند، دیگر فیلمسازان علاقهای به تجربه در اینگونه سینمایی نداشته باشند. به ویژه آنکه به لحاظ حرفهای نیز مدت زمانی که یک فیلمساز مجبور است صرف ساخت یک فیلم تاریخی کند گاه برابر با ساخت دو یا چند فیلم دیگر است. شاید از همینرو است که سازندگان فیلمهای جدی تاریخی در سینمای ایران اغلب چند فیلمساز مشخص با علائق و سلایق شخصی خود بودهاند.
به همین تناسب فیلمنامهنویسان نیز برای خلق فیلمنامههای تاریخی با دشواریهای خاص خود روبهرو هستند. لزوم تحقیقات، صرف زمان طولانیتر برای نوشتن یک فیلمنامه تاریخی از یکسو و پیدا کردن سرمایهگذار برای تهیه و تولید اینگونه فیلمها مانعی جدی بر سر راه این گروه از دستاندرکاران سینمایی است، خاصه آنکه اغلب فیلمسازانی که به دلیل علائق شخصی تمایل به انجام کار تاریخی دارند، خودشان فیلمنامه آثارشان را به نگارش درمیآورند.
در چنین شرایطی که به لحاظ حرفهای ساخت فیلم تاریخی توجیه اقتصادی ندارد، دور از انتظار نیست اگر بخش خصوصی تمایلی برای سرمایهگذاری روی آن نداشته باشد، به ویژه در مورد آثاری که به دوران ماقبل تاریخ معاصر میپردازند. تجربه ثابت کرده که در سالهای اخیر نیز اغلب آثار تاریخی ساخته شده با سرمایهگذاری بخش دولتی جلوی دوربین رفتهاند؛ بخشی که توانایی تامین هزینههای بالای مورد نیاز این دست از آثار را دارد و از سوی دیگر دغدغه بازگشت سرمایه نیز برای آن از اهمیت چندانی برخوردار نیست.
در گذشتههای دور نیز اگر بخش خصوصی به سرمایهگذاری در این زمینه میپرداخت، کیفیت کار به خوبی حاکی از توجیه اقتصادی این مسئله بود. جالب آنکه در همان روزگار نیز گردانندگان چرخ فیلمفارسی چنین فیلمهایی را با داعیه سوپرپروداکشنهای فیلمفارسی جلوی دوربین میبردند اما در نهایت حاصل کار همان فیلمفارسیهای متداول بود با رنگ و لعاب تاریخی و چون بدون هیچگونه وسواس و دقتی کاری به سرانجام میرسید، اغلب آثاری به لحاظ تاریخی جعلی با دکورهایی کاغذی و لباسهایی باسمهای بودند که فیلمفارسیساز هم با همان سطح درکی که داشت میدانست برای اینکه گند کار درنیاید کجا باید به نماهای بسته اکتفا کند و کجا با لانگشات شکوه و جلال آبکی فیلم خود را به رخ تماشاگر فیلمفارسی بکشاند. به همین خاطر نیز از دل این دست تولیدات تاریخی سینمای ایران هیچگاه فیلمی بیرون نیامد که سرش به تنش بیرزد و ماندگار شود.
با این اوصاف اگر در این سالها بخش خصوصی به سراغ فیلم تاریخی نمیرود به مراتب بهتر از آن است که به دلیل تنگناهای مالی و یا سهلانگاریهای ناگزیر مجبور به ارائه کاری غیرقابل توجیه باشد اما این بدان معنا نیست که حضور بخش دولتی میتواند راهگشای کار بوده و به نتایج قابل قبولی ختم شود، بلکه برعکس سرمایهگذاری بخش دولتی نیز معضلات خاص خود را دارد و چه بسا اگر شرایط به گونهای بود که بخش خصوصی توان بهسامان رساندن چنین پروژههایی را داشت و ساخت آن را نیز به دست اهلش میسپرد، نتایج بهتری از دیگر شکلهای ممکن عاید سینمای ایران در این گونه، میشد.
درست است که در سالهای اخیر با توجه به پارهای سیاستگذاریها به ویژه در صدا و سیما و همچنین حوزه هنری و... شاهد رویکرد قابل تقدیری در زمینه تولید و ساخت آثاری با مضامین تاریخی هستیم، اما متاسفانه افزایش کمی میزان تولید فیلمها و خاصه سریالهای تلویزیونی با رشد کیفی محسوسی همراه نبوده است. متاسفانه اگر آثار تاریخی ارزشمندی نیز در این میان ساخته شدهاند بدون تناسب با رشد چنین رویکردی، تنها حاصل توانایی و ذوق سازندگان این آثار بوده است. بنابراین به روشنی پیداست که نمونههای ارزنده آثار تاریخی سالهای اخیر همانند تک جرقههایی بوده است که به روشن شدن چراغگونه تاریخی در سینما و تلویزیون ایران ختم نشده است.
تجربه نشان داده است که تامین سرمایه صرفا نمیتواند تضمینکننده کیفیت چنین آثاری باشد. حتی در اختیار داشتن یک گروه حرفهای نیز اگر با حضور فیلمسازی توانا همراه نباشد راه به جایی نمیبرد؛ بهویژه فیلمسازانی که علاوه بر توانایی حرفهای و تسلط بر مدیوم سینما از دغدغه پرداختن به تاریخ برخوردار بوده و در واقع به کار دلبستگی خاصی داشته باشند. بیشک از همینرو است که بسیاری از تولیدات تاریخی این سالها راه به جایی نبرده و در نهایت از کیفیتی برخوردار بودهاند که به سوژههایی ازدسترفته میمانند.
متاسفانه وقتی که پای سرمایهگذاری بخش دولتی به میان میآید، برخی روابط جای ضوابط را میگیرد و متاسفانه به جای آنکه بهترین گزینهها برای ساخت این فیلمها مورد استفاده قرار بگیرند، از چهرههایی استفاده میشود که بیشترین روابط را دارند و حتی تجربههای قبلی آنها نشان دهنده نابلدی آن نه فقط در زمینه ساخت آثار تاریخی، بلکه در زمینه فیلمسازی است. جالب آنکه حتی برخی فیلمسازان حرفهای سینمای ایران که در ساخت برخی آثار تسلط تکنیکی خود را به نمایش گذاشتهاند در ساخت آثار تاریخی با ناکامی روبهرو شدهاند.
به همین لحاظ در سالهای اخیر سوژههای تاریخی بسیاری از دست رفتهاند. ساخت آثار تاریخی از این ویژگی خاص نیز برخوردار است که معمولا یکبار روی آن سرمایهگذاری میشود و اگر این سرمایهگذاری به نتیجه نرسد نیز بعید به نظر میرسد تهیهکننده دیگری پیدا شود که دوباره روی آن سرمایهگذاری کند. متاسفانه این سهلانگاریها باعث شده که برخی سوژههای تاریخی و مذهبی هم که به زندگی ائمه اختصاص داشته و میتوانستهاند در صورت اجرای درست از تاثیرگذاری بسیاری روی مخاطب برخوردار باشند، از دست رفته و فاقد آن تاثیرگذاری لازم باشند.
در مجموع میتوان گفت آن دسته از فیلمهای تاریخی در سینمای ایران موفق بودهاند که سازندگان آنها در کنار علائق تاریخی و دلبستگی شخصی به این حوزه و داشتن اطلاعات در مورد آن از قریحه سینمایی نیز برخوردار بودهاند. در واقع این دو شرط کاملکننده یکدیگر است؛ چه بسا بودهاند برخی فیلمسازان که با وجود علاقه به حوزه تاریخ به دلیل عدم توانایی سینمایی در نهایت سوژههای جالبی را به هرز دادهاند.
علی حاتمی که به عنوان برجستهترین فیلمساز ایرانی در اینگونه آثار شناخته میشود، همواره با دلخوری از فیلمسازانی یاد میکرد که برخی سوژههای موردعلاقه او را با ساخت آثاری کممایه به هرز داده بودند. سینمای تاریخی گونهای است که حساسیتهای خاص خود را میطلبد؛ گونهای که برای توفیق در آن باید به مجموعهای از شاخصهها مسلح بود؛ شاخصههایی که متاسفانه در طول همه این سالها کمتر با توجه جدی روبهرو بودهاند و به همین خاطر نیز کارنامه سینمای ایران در این زمینه چندان قابل دفاع از کار درنیامده است.